جدول جو
جدول جو

معنی شوت زدن - جستجوی لغت در جدول جو

شوت زدن
(خُ صی یَ کَ دَ)
در اصطلاح بازی فوتبال، توپ رابا ضربۀ شدید به طرف ’گل’ زدن. رجوع به شوت شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سوت زدن
تصویر سوت زدن
در آوردن صدای ممتد خالی از حروف هجا از میان دو لب یا از آلت مخصوص، سوت کشیدن، صفیر زدن، شپلیدن، شخلیدن، شخولیدن
فرهنگ فارسی عمید
(خَ دَ)
شور زدن دل، دل شور زدن. در تداول زنان، مضطرب و نگران بودن برای غایبی یا امری مکروه که سپس اتفاق می افتد. دلواپس بودن. در هراس بودن از احتمال سوئی. نگران و مضطرب بودن. اضطراب قلب داشتن. مضطرب شدن. اضطراب و قلق که از دیر رسیدن کسی یا خبری و مانند آن پیدا آید. مضطرب بودن از عدم آگاهی. مضطرب و نگران بودن از ترس وقوع حادثۀ ناگوار: دلم شور میزند. دیگر دلت شور نزند من دیر خواهم آمد. بچه ها دیر کرده اند، دلم شور میزند. (از یادداشت مؤلف). دچار نگرانی و اضطراب شدن. دلهره و اضطراب ناشی از بی خبری از چیزی یا کسی یا ناشی از گرفتاریهایی که ممکن است بعداً برای آدم رخ دهد. (فرهنگ عامیانۀ جمالزاده)
لغت نامه دهخدا
(نَ / نِ دَ)
صفیر برآوردن. هشتک زدن. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
تصویری از سوت زدن
تصویر سوت زدن
صفیر بر آوردن از دهان یا از سوت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دست زدن
تصویر دست زدن
لمس کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بست زدن
تصویر بست زدن
تکه های چینی شکسته را بوسیله ای بهم چسباندن: (بند زن بکاسه چینی چهار بست زد)، کوبیدن پاره ای فلزی برای استحکام بصندوق و غیره: (صندلی ما شکسته بود بست زدیم)، نصب یک بست تریاک بوافور و کشیدن آن
فرهنگ لغت هوشیار
جامه را بوسیله اتو صاف و بی چین و کیس کردن یا در شلوار خط ایجاد کردن اتو کشیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بوق زدن
تصویر بوق زدن
برغو زدن، کرنا زدن نواختن بوق، گوز دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شور زدن
تصویر شور زدن
((زَ دَ))
مضطرب بودن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دست زدن
تصویر دست زدن
اقدام نمودن، اقدام
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از فوت شدن
تصویر فوت شدن
درگذشت، مردن
فرهنگ واژه فارسی سره
سوت کشیدن، سوت به صدا درآوردن، در سوت دمیدن، داوری مسابقات کردن، صفیر کشیدن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از سوت زدن
تصویر سوت زدن
صفيرٌ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از سوت زدن
تصویر سوت زدن
Whistle, Whistling
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از سوت زدن
تصویر سوت زدن
siffler, sifflant
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از سوت زدن
تصویر سوت زدن
吹口哨 , 吹口哨的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از سوت زدن
تصویر سوت زدن
সিটিভ বাজানো , সিটি বাজানো
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از سوت زدن
تصویر سوت زدن
свистеть , свистящий
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از سوت زدن
تصویر سوت زدن
pfeifen, pfeifend
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از سوت زدن
تصویر سوت زدن
свистіти , свистячий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از سوت زدن
تصویر سوت زدن
سیٹی بجانا , سیٹی بجانے والا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از سوت زدن
تصویر سوت زدن
เป่าหม้อ , เป่าปาก
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از سوت زدن
تصویر سوت زدن
assobiar, assobiando
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از سوت زدن
تصویر سوت زدن
kupiga filimbi
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از سوت زدن
تصویر سوت زدن
düdük çalmak, ıslık çalan
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از سوت زدن
تصویر سوت زدن
口笛を吹く , 口笛を吹く
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از سوت زدن
تصویر سوت زدن
לשרוק , מַשְׁתַלֵּל
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از سوت زدن
تصویر سوت زدن
gwizdać, gwizdanie
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از سوت زدن
تصویر سوت زدن
meniup peluit, bersiul
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از سوت زدن
تصویر سوت زدن
सीटी बजाना , सीटी बजाना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از سوت زدن
تصویر سوت زدن
fluiten, fluitend
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از سوت زدن
تصویر سوت زدن
silbar, silbando
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از سوت زدن
تصویر سوت زدن
fischiare, fischiante
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از سوت زدن
تصویر سوت زدن
휘파람 불다 , 휘파람 부는
دیکشنری فارسی به کره ای